زندگی دینی پیش از ظهور





نگاهي به زندگي منتظران مهدي (عج ) قبل از ظهور
زيست منتظرانه پيشينه اي دراز در تاريخ وافقي ناپيدا در آينده روزگار دارد . باور انتظار نه تنها به پايان عصر حضور (260 ه ـ . ق . ) كه به دوران آغازين دين باز مي گردد; چه تاريخ اسلام اين سلوك را در زندگي ديني آن روزگار نشان مي دهد.
در حقيقت اين باور آن گاه بر انديشه پرتو افكند كه پيامبر اسلام (ص ) از ظهور دوباره دين و احياي سنت خويش در آينده دور سخن گفت و دينداران را بر تحقق كامل دين و عينيت يافتن آرمانهاي نهايي اسلام به وسيله يكي از فرزندانش دوازدهمين امام شيعيان آگاه كرد.
اينك قرنها از تجربه اين انديشه ديني مي گذرد. زندگي مردمان را در عصر پايدار و بلند انتظار با تاريخي روشن از نمودها و جلوه هاي فكري و عملي مشاهده مي كنيم . برخي بر آمده از باور راستين انتظار و پاره اي آميخته به پيرايه ها و وام گرفته از سنتهاي كهن بشر.
اين كوشش توصيف و نمايه اي است از گونه زندگي دينداران در عصر انتظار.

چشم اندازهاي گوناگون زندگي ديني

حيات دين تفكر و انديشه ديني و دينداري انسان منتظر نگريسته مي شود تا بايدها و نبايدها راستيها از ناراستيها و اصالتهاي ديني منتظران را باز شناسيم و سلامت و ژرفاي اين باور را در انديشه زلال معصومان (ع ) بنگريم .
چگونگي زندگي ديني در عصر انتظار با توجه به شاخصهايي كه زواياي آن را به گونه جداي از يكديگر نشان دهد مي توان در دو محور نشان داد :
1 ـ شرح چگونگي انديشه ديني
2 ـ شاخصهاي دينداري
به باور ما مطالعه منابع و متون از زاويه فراخ و دريچه گسترده اين دو محور تمامي مراحل تاريخ فرهنگ ديني را در مقياسي بزرگ پيش چشم مي آورد. اما آنچه در اين كاوش مي گنجد شرح شاخصها و پديدارهايي از زندگي ديني است كه باور انتظار آنها را در فرهنگ تشيع پديد آورده و يا بر پايه سخنان معصومين (ع ) به تحقق و پيدايي آنها باور داريم .

شرح انديشه ديني

با آغاز دوران غيبت مسو وليت و رسالت ديني امام (ع ) در برابر حفظ مكتب و هدايت امت بر عهده عالمان دين به عنوان نايب و جانشين امام نهاده شد. شرح و تفسير دين به منظور پاسخ گويي به نيازهاي موجود دينداران و بازگويي و باز فهمي تعاليم به جاي مانده از امامان (ع ) به وسيله اينان آغاز شد و به تدريج سلسله عالمان دين در طول تاريخ انتظار به وجود آمد.
عالمان با به كار گرفتن آگاهيهاي خود از منابع اوليه دين : قرآن و سنت و استناد به فهم علمي خويش از آنها كوشيدند پاسخهاي در خور عصر را بيابند و با عرضه آنها مسو وليت خويش را در روزگار غيبت به انجام رسانند.

دينداران نيز بر اساس اين سخن امام (ع )

واما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا
وظيفه يافتند به عالمان دين مراجعه و موضع فكري و رفتاري خود را در رويدادهاي زندگي با رهنمودهاي اجتهادي اينان هماهنگ كنند. اين پيوند و ارتباط متقابل ميان عالمان و مردمان سبب گرديد معارف ديني در پرتو تلاشهاي دين شناسانه عالمان در بخشهاي گوناگون مكتب نموده شود و يا گذشت روزگار رشد و توسعه يابد.
دانشهاي بسياري مانند : فقه كلام اصول تفسير رجال حديث فلسفه عرفان و تاريخ كه اساس فكري آنها در عصر حضور امامان ارائه شده بود مراحل تكامل را پيمود و ميراث علمي ارزنده اي در اين علوم پديد آمد.
از جمله اين تلاشها تثبيت انديشه غيبت در قرنهاي چهارم و پنجم بود كه غيبت امام (ع ) در روزگار نخستين مورد انكار و مناقشه عالمان سني قرار مي گرفت . دانشوران شيعي در استواري و درستي اين باور اسلامي بجد كوشيدند و پرسشها و شبهات را پاسخ گفتند. عالماني چونان : نعماني شيخ صدوق (م : 381 ) شيخ مفيد (م : 413 ) شيخ طوسي (م 460 ) در خصوص مسائل غيبت امام (ع ) و شرح فلسفه آن كتابهاي مستقل نگاشتند.
به هر روي انديشه ديني با همه گسترده آن در دوران غيبت با ايثار و مجاهدت عالمان شيعي پاس داشته شد و فراروي دينداران قرار گرفت . نقش بزرگ اينان در حفظ و رشد اين انديشه و نيز شدت دغدغه دينمداري و پرواي ديني كه در تمامي دين پژوهيهاي آنان مشاهده مي شود به هيچ روي جاي ترديد و انكار نيست .
البته وجود برخي كاستيها و نادرستيها جاي انكار ندارد مانند : رشد يافتگي بخشي از معارف ديني و كنار نهاده شدن بخشهاي ديگر ذهني انديشي و دور بودن از واقعيتهاي موجود و يا به وجود آمدن پاره اي افكار و آراي نادرست و تفسيرهاي ناصواب درباره بعضي مفاهيم ديني كه مصداق آن را امروزه در افكار گروهي با عنوان ((ولايتها)) شاهديم .
حتي در مطالعه تاريخ افرادي بدعتگذار را مي بينيم كه توانسته اند در مقياسي كوچك و محدود انديشه ديني را از مسير اصيل آن خارج سازند و با دسيسه هاي دروني و يا خود فروشي به فرقه سازي و دعوتهاي گمراه كننده دست يازند.
مطالعه سخنان معصومان (ع ) نشان مي دهد كه در روزگاران غيبت بعضي افراد مدعي علم دين داده ها و مفاهيم ديني را بر اساس خواهشهاي نفساني تفسير و تاويل مي كنند و بدين گونه دين و تعاليم ديني قرباني خواسته اينان مي شود.
همچنان كه اكنون نيز پاره اي از انحرافها و تفسير به رايها را در افكار گروهي شاهديم كه به نام دين همه تكاليف و مسو وليتهاي اجتماعي را در روزگار انتظار نفي مي كنند و براي خود هيچ گونه وظيفه اجتماعي كه دين به آن حكم كرده باشد نمي شناسند :
اين افراد در دوران غيبت به گونه اي در باتلاق تاويل و تحريف فرو مي غلتند كه گاه ظهور نيز با امام (ع ) برخورد مي كنند و مورد انتقام قرار مي گيرند :
علي (ع ) مي فرمايد :
اذا خرج القائم من اهل الفتوي بما لا يعلمون فتعسا لهم ولاتباعهم
زماني كه قائم ظهور كند از عالماني كه ندانسته فتوا مي دهند انتقام مي گيرد اينان و پيروانشان را نگونساري باد :
روايتهاي ديگر نيز از فساد و انحراف برخي متوليان انديشه ديني روزگار غيبت خبر مي دهد. همچنين از بخشي ديگر از روايتهايي كه حركتهاي فكري و فرهنگي امام (ع ) را در عصر ظهور بيان مي كند دانسته مي شود كه در اين روزگار توجيهها و تاويلها و تحريفها و انحرافها و پيرايه ها بسياري از باورهاي اسلام ناب و راستين را تهديد مي كند و ساخته هاي ذهني مدعيان دين به عنوان باورهاي ديني ترويج مي شود. به برخي احاديث كه بيانگر وقوع اين احوال در حوزه انديشه ديني است اشاره مي شود :
امام صادق (ع ) درباره راه و روش مهدي (ع ) مي فرمايد
يصنع كما صنع رسول الله (ص ) يهدم ما كان قبله كما قدم رسول الله (ص ) امر الجاهليه ويستانف الاسلام جديدا
راه و روش او چون پيامبر(ص ) است ; يعني هر چه را پيش از او باشد ويران مي كند چنان كه پيامبر(ص ) جاهليت را ويران ساخت و اسلام را از نو مي نماياند.
در بسياري از روايتهاي اسلامي از تجديد دين و آمدن آيين جديد توسط امام مهدي (ع ) سخن رفته است . تجديد دين به هر يك از اين معاني تصور شود : تصحيح انحرافها و تحريفها آشكار كردن فراموش شده هاي ديني شرح احكام واقعي و فهم درست دين متناسب با فرهنگ زمان و...همه اينها در تجديد حيات دين از اين حكايت مي كند كه پيش از ظهور انديشه ديني به گونه اي به كاستيها و پيرايه ها آميخته خواهد شد كه از حركتهاي مهم امام (ع ) پاكسازي و پيراستن ذهنها از رسوبات فكري گذشته و باز سازي فكر ديني و در نهايت احياي دوباره تعاليم اسلام راستين خواهد بود.
علي (ع ) مي فرمايد :
يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفوا القران علي الراي
هواپرستي را به خدا بازگرداند پس از آن كه خدا پرستي را به هوا پرستي بازگردانده باشند. رايها را به قرآن بازگرداند پس از آن كه قرآن را به رايهاي خود بازگردانده باشند :
اين كلام علي (ع ) روشن مي كند كه انديشه ديني پيش از ظهور در سطح وسيعي بر اساس هواها و هوسها و منافع شخصي و گروهي شكل مي گيرد.عالمان دنيامدار و نفس پرست اصول و فروع ديني و آيات وحي را به دلخواه تفسير و تاويل مي كنند آن گونه كه با آرزوهاي دنيا خواهانه آنان هيچ تضادي پيدا نكند و چنانكه احاديث بسيار ديگر نيز به اين تصريح دارد اين كار امري رايج خواهد بود. بدين روي چون تعاليم حياتبخش دين و چهره واقعي كتاب و سنت زير لايه هاي افكار و آراي نادرست پنهان مي شود امام (ع ) آنها را بيرون مي كشد و آشكار مي سازد :
علي (ع ) مي فرمايد :
ويحيي ميت الكتاب والسنه
مهدي (ع ) كتاب و سنت مرده و از ميان رفته را زنده مي كند.
در اين احاديث امام (ع ) به صراحت از مردن كتاب و سنت سخن مي گويد.
بي شك انديشه ديني كه برخاسته از كتاب و سنت باشد و حقيقتا آموزشهاي اين دو منبع اصلي شريعت را نشان دهد در اين حكم همانند خواهد بود; يعني اثر حياتي و سازنده در جامعه و زندگي ديني نخواهد داشت ; چرا كه جز پندارها و ادعاهاي دروغين به نام دين حقيقت ديگري نخواهد داشت .
روايتهايي كه از پديد آمدن نارواييها و تيرگيها در حوزه تفكر ديني خبر ميدهند بسيارند. آنچه ياد شد گزينشي اندك از آن بسيار بود.
به راستي معصومان (ع ) چرا و به چه منظور از اين حوادث خبر داده اند
بي شك يك جهت مهم در بيان اين سخنان اين است كه از يك سوي دينداران با عوامل انحراف ديني كه در آينده جامعه را فرا مي گيرد آشنا شوند و در گرفتن معارف ديني هوشيار باشند; و از ديگر سوي خواسته اند به عالمان و متوليان انديشه ديني هشدار دهند كه زمينه هاي انحراف و كژ انديشي را به نيكي بشناسند و از آنها پروا گيرند.
البته عوامل انحراف در انديشه ديني در همه زمانها بوده است حتي در عصر حضور افكار و تاويلهاي نادرست و عالمان منحرف وجود داشته اند. اما آنچه دوران غيبت را در برابر اين رويداد حساس مي كند اين است كه چون مفسر واقعي دين حضور ندارد معياري مسلم و قطعي كه شاخص بازشناسي انديشه راستين از دروغين باشد. وجود ندارد. در عصر حضور شيعيان هنگام اختلاف يا ترديد در فهم و يا اعتقاد درست از نادرست به حضور امامان (ع )رسيدند و معارف ديني خويش را به داوري معصومانه ايشان مي گذاشتند. اما در عصر غيبت اگر چه قرآن به طور كامل و بي هيچ كاستي در دسترس است ولي محك زدن انديشه ها به قرآن و داوري خواستن از قرآن باز به نوبه خود استناد به فهمي از قرآن خواهد بود و هرگز قطعيت و معصوميت داوري معصومانه امام (ع ) را نخواهد داشت . بي ترديد قرآن معيار اصيل بازشناسي درستيها و راستيها در انديشه ديني اين دوران است اما شناخت مراد قرآن بدون دخالت فهم عالم در دسترس نيست ; از همين روي مي بينيم برخي در استناد به قرآن به ديدگاهي روي مي آورند كه حتي فهم ظواهر آن را حجت نمي دانند و معتقد مي شوند كه جز از طريق احاديث و سخنان معصومان (ع ) نمي توان به مراد وحي دست يافت ! خوب آيا اين ديدگاه را مي توان معيار قرار داد پاسخ منفي است زيرا اين خود فهمي است بشري و چه بسا خطا و ديگر آن كه اساسا در تمسك و استناد به حديث امكان لغزش و فرو افتادن در خطا به مراتب بيشتر است چه اگر به فرض مشكل فهم درست آن را به سبب : تعارض از ميان رفتن قراين پوشيده ماندن ظرف صدور و موقعيت تخاطب و... ناديده بگيريم باز با مشكلي بزرگ تر روبه رو مي شويم يعني پديده جعل و وضع حديث و تشخيص حديث درست از نادرست .
آيا رخ نمودن انديشه هاي گوناگون در تاريخ انديشه ديني را مي توان در دايره پديدار شدن انحرافها در فكر ديني زمان غيبت دانست
بي شك اختلاف آرا و افكار در حوزه انديشه ديني به مقتضاي اجتهادي بودن آن است و اين نزد دين پژوهان اصلي پذيرفته و برخاسته از تعاليم ديني امامان (ع ) است . از اين روي بايد بر اساس هماهنگي و ناهماهنگي و برابري و نابرابري ملاكهاي درستي بر هر كدام از آنها به داوري پرداخت . احاديث ياد شده انديشه هايي كه بر پايه فهم و استنباط درست يعني با آگاهيهاي لازم و شناخته شده براي اجتهاد پديد آيد و معيارهاي مسلم اجتهاد ديني را متناسب با نيازمنديهاي فرهنگ ديني زمان خود دارا باشد در بر نمي گيرند. انديشه هايي كه بي توجه به قانونمنديها و ضوابط كشف شده براي فهم درست دين به وجود آيند و با اصول مسلم در تفكر ديني ناسازگار و بيگانه باشند روشن است كه انحراف خواهند بود.
بنابراين انديشه ديني در طول زمان غيبت به تلاشي مشترك و پيوسته از سوي دين شناسان خبره و آگاه نياز دارد تا منابع شيوه هاي فهم و تحقيق ديني براي بازيافت آموزشهاي راستين و اصيل اسلام در هر زمان شناخته گردد. اين به توبه خود تلاشي است بر آمده از روح و فرهنگ انتظار و ايجاد زمينه سازي براي تحقق اصلاح در تفكر دين كه بزرگ ترين حركت در انقلاب جهاني مهدي (ع ) است .

شاخصهاي دينداري

بسياري از بايدها و شاخصهاي بايسته اي كه باور به دين را زندگي عصر انتظار مي نمايانند در روايات اسلامي بيان شده است از اين چشم انداز به مطالعه پاره اي از آنها مي پردازيم :

1 ـ انتظار فرج

به انتظار زيستن و منتظرانه دين داشتن وظيفه اي است كه شريعت اسلام از مو منان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجي و حاكميت دوازدهمين امام از سلسله امامان معصوم (ع ) باور به تداوم امامت و عينيت رهبري ديني در نهايت تاريخ زندگي است نهايتي دور ولي در پيش بسا امروز فردا يا فرداي ديگر.
عالمان دين بر پايه احاديث معصومين (ع ) انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان ديندار در عصر غيبت دانسته اند و همواره دينداران را به داشتن و دانستن اين مهم فرا خوانده اند :
پيامبر اسلام (ص ) مي فرمايد :
افضل اعمال امتي انتظار الفرج من الله عزوجل
انتظار فرج داشتن برترين عمل امت من است .
امام صادق (ع ) مي فرمايد :
الا اخبركم بما لا يقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به فقلت بلي فقال :
شهاده ان لا اله الا الله محمدا عبده و رسوله ... و الانتظار للقائم (ع ) خبر دهم شما را به چيزي كه خداوند عمل بندگان را جز با آن نمي پذيرد
گفتم آري .
امام فرمود : باور به خداي يكتا و بندگي و پيامبري محمد... و چشم داشتن به ظهور قائم (ع ).
مفهوم انتظار : انتظار باوري است بارور به عمل كه در زندگي انسان منتظر در قالب كرداري خاص تجسم مي يابد. دست روي دست گذاردن و بي هيچ كنشي منتظرانه خود را منتظر دانستن تفسيري وارونه و منافقانه از انتظار است .
انتظار اعتقادي است در گرو عمل عمل كردن به آنچه كه فرهنگ انتظار ايجاب مي كند.
انتظار چشم داشتن به حاكميتي است كه در آن ناپاكان ظالمان متظاهران بي اعتقاد و معتقدان بي كردار به شمشير عدالت و ديانت سپرده مي شوند. دين از بدعتها و كجيها و نفاقها و نارواييهاي بشري پيراسته مي گردد.
نادرستيها و ناراستيها كنار مي رود كاخهاي به ظلم افراشته تاريخ سقوط مي كنند زنجيرهاي جل و اسارت گسسته مي شوند نابخرديها و ناحقيها پايان مي يابند دنياي ناراستان به فرجام مي رسد.
شخص منتظر خود ساخته اي است آماده پيوستن و در آمدن در صف نهضت و قيامي كه نهمين سلاله حسين (ع ) آن را رهبري مي كند و همه سنگرهاي ظلم و ستم و پليدي و نفاق و ناپاكي و بدعت را فرو مي ريزد و حق و حق پرستي و درستي و راستي و عدالت را جايگزين آن مي كند.
انتظار مكتب آمادگي : آمادگي هميشگي جوهر اصلي انتظار است و وظيفه قطعي منتظران . انتظار قيام و ظهور مهدي (ع ) را داشتن آمادگي پيشين مي خواهد از جمله : پيراسته و پاك زيستن صداقت در عقيده و عمل داشتن دارا بودن توان روحي براي جهاد و مبارزه در ركاب امام مهدي (ع )
آنان كه انتظار را به عنوان عقيده و باوري ديني در ذهن مي پرورند و بازتاب عملي آن را در بر پايي مجالس دعا و جشن مي جويند ولي با الفباي مبارزه و جهاد و باطل ستيزي نا آشنايند در طول زندگي خود كوچكترين صحنه برخورد با دشمنان دين تجربه نكرده اند و حتي از تصور آن نيز بر خود مي لرزند چگونه مي خواهند به صف مجاهدان در قيام توفنده و جهاني مهدي (ع ) در آيند و با بزرگ ترين و بيشترين دشمنان روياروي شوند آيا اينان تاريخي مكرر از پيروان موسي نخواهند بود كه گاه نبرد گفتند :
فاذهب انت و ربك فقاتلا انا هيهنا قاعدون .
پس تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما در اين جا نشسته ايم .
پيوستن به جمع ياران مهدي (ع ) از منتظراني ساخته است كه روح جهاد و ستيز با باطل را به روزگار غيبت تجربه كرده باشند. بسا اين گروه بر اين پندارند كه قيام و انقلاب مهدي (ع ) به نيروي غيب و اعجاز است . مس وجودشان به يك نظر طلاي ناب مي شود شجاع دلير و شهادت خواه ! در حقيقت اينان چشم دوخته اند تا امام (ع ) ظهور كند اوضاع مادي و معنوي را به يك نگاه به سامان آورد و آن گاه اينان به زندگي آرام و ايمن دست يابند.
ابو بصير از امام صادق (ع ) مي پرسد :
جعلت فداك متي الفرج فقال : يا ابا بصير و انت ممن يريد الدنيا من عرف هذا الامر فقد فرج عنه لانتظاره .
فدايت شوم فرج كي خواهد بود
امام فرمود : اي ابو بصير تو هم از كساني هستي كه دنيا را طلب مي كنند! آن كس كه قيام امام را بشناسد براي او به جهت انتظارش فرج شده است .
چون امام (ع ) متوجه است كه ابو بصير با توجه به زندگي غمبار شيعيان از فرج مي پرسد به گونه اي پاسخ او را مي دهد كه بفهمد فرج به معناي چشم داشتن به رهايي از سختيها و رسيدن به كاميابيهاي زندگي نيست بلكه فرج در گرو شناخت حق و شناختن رهبر و امام حق و منتظر ياري رساندن به اوست . راوي مي گويد : به امام صادق (ع ) عرض كردم :
مردم مي گويند : مهدي كه قيام كند كارها خود بخود درست مي شود و به اندازه يك حجامت خون نمي ريزد.
امام (ع ) فرمود :
كلا والذي نفسه بيده لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله (ص ) حين ادميت رباعيته و شج في وجهه كلا و الذي نفسه بيده حتي فسخ نحن و انتم العرق و العلق .
هرگز چنين نيست . به خداي جان آفرين سوگند اگر قرار بود كار براي كسي خود به خود درست شود براي پيامبر(ص ) درست مي شد هنگامي كه دندانش شكست و صورتش شكافت . هرگز چنين نيست كه كار خود به خود درست شود به خداي جان آفرين سوگند كار دست نخواهد شد تا اين كه ما و شما در عرق و خون غرق شويم .
بنابراين از زاويه خواهشها و آرزوها و خواسته هاي بشري خويش قيام امام (ع ) را نگريستن و منتظر او بودن به هيچ روي با تعاليم اسلامي سازگاري ندارد. در احاديث كسي منتظر و ياور مهدي (ع ) دانسته شده كه در زندگي منتظرانه خود دوره آمادگي را گذرانده و به مرتبه ايثار جان و مال در راه خدا رسيده باشد. براي شركت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشر مظلوم و انسانيت محروم گامهاي خود را به ايمان و ايثار استوار سازد و آن گاه براي ياري كردن نهضتي كه مي خواهد ريشه ظلم را در جهان بكند و عدل و قسط را به جاي آن بنشاند بي صبرانه منتظر جهاد باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد :
ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما فان الله اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسي في عمره حتي يدركه و يكون من اعوانه وانصاره .
بايد هر يك از شما براي خروج قائم اسلحه آماده كند. چون وقتي خداوند ببيند كسي به نيت ياري مهدي اسلحه تهيه كرده اميد مي رود خداوند عمر او را دراز كند تا ظهور را درك كند و از ياوران مهدي باشد.
آماده بودن و سلاح تهيه كردن بيش از هر چيز نيرو و روح سلحشوري و ستيز لازم دارد. منتظر مسلح وقتي تواند در صف جهاد گران قيام قرار گيرد دست به سلاح ببرد و در ركاب امام حق نقش بيافريند كه در صحنه نبرد پيروزي يا شهادت در نظر او يكسان باشد. در صحنه شعله و خون عاشقانه خود را براي امام و آرمانهاي او بخواهد نه امام را براي آرزوهاي خويش و اين ميسر نمي شود مگر آن كه همواره روح حماسه و اقدام و سلحشوري و مقاومت و شهادت و ايثار را در خود بپروراند و هر آن آمادگي خود را براي چنين امري بيازمايد.
علي (ع ) مي فرمايد :
المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله .
منتظر امر ما بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.
اين سخن انسان منتظر را فردي مهيا براي جهاد و شهادت معرفي مي كند و به او اين باور را مي دهد كه سلوك منتظرانه مسو وليتي است بسان جهاد سخت و چه بسا همراه بذل جان از اين روي منتظر بايد خود را فديه اي ببيند در راه اعتلاي دين بي هراس از شهادت و پذيراي هر گونه فداكاري و ايثار.
امام صادق (ع ) مي فرمايد :
من مات منكم و هو منتظر لهذا الامر كمن هو مع القائم في فسطاطه قال : ثم مكث هنيئه ثم قال : لا بل كمن قارع معه بسيفه ثم قال : لا و الله الا كم استشهد مع رسول الله
هر كس به انتظار بزيد و بميرد چون كسي است كه قائم را ياوري كرده است .
پس از لحظه اي درنگ فرمود :
نه بلكه بسان كسي است كه با آن حضرت شمشير زند.
و سپس فرمود :
نه به خدا به حتم همچون كسي است كه در ركاب رسول خداشهيد شده باشد.
بهاي كدام زندگي چون بهاي ياوري و شمشير زدن در خدمت حضرت را مي تواند داشته باشد چگونه زيستني است كه فرجامش بسان شهادت است
بي شك زيستي كه در نتيجه و اثر با شهادت و جهاد يكسان باشد زيستني كه آگاهي بخشد شور و اشتياق ديني بيافريند ارزشها را بگسترد و در جهت تحقق هدفهاي مكتب باشد بله در عصر انتظار بدين سان زيستن ياوري امام قائم است .
امام صادق (ع ) مي فرمايد :
من عرف امامه ثم مات قبل ان يقوم صاحب هذا الامر كان بمنزله من كان قاعدا في عسكره .
هر كس امام خود را بشناسد و پيش از قيام او بميرد مانند كسي كه در گروه سربازانش نشسته باشد.
انسان منتظر بايد به گونه اي بزيد كه اگر ظهور و قيام مهدي (ع ) را در حيات خويش درك نكند باز در آن سهيم باشد و اين در گرو آن است كه از نظر فكر و عمل در صف حق جويان و باطل ستيزان روزگار خويش باشد و سلوك اجتماعي اش در جهت زمينه سازي و آمادگي هر چه بيشتر خود و جامعه براي پذيرش اين قيام باشد.
چنين انساني همواره جهادي بزرگ را فرا روي خود مي نگرد و آزمون پايداري به دين و عقيده را كه لازمه اين جهاد است در سراسر دوران زندگي به اجرا مي آورد و پيوسته با آزمونهاي كوچك تر ميزان موفقيت و شايستگي خود را در آن آزمون بزرگ مي افزايد.
با آغاز دوران غيبت مسووليت و رسالت ديني امام (ع ) در برابر حفظ مكتب و هدايت امت بر عهده عالمان دين به عنوان نايب و جانشين امام نهاده شد.
انسان منتظر بايد به گونه اي بزيد كه اگر ظهور و قيام مهدي (ع ) را در حيات خويش درك نكند باز در آن سهيم باشد و اين در گرو آن است كه از نظر فكر و عمل در صف حق جويان و باطل ستيزان روزگار خويش باشد و سلوك اجتماعي اش در جهت زمينه سازي و آمادگي هر چه بيشتر خود و جامعه براي پذيرش اين قيام باشد.
آنان كه انتظار را به عنوان عقيده و باوري ديني در ذهن مي پرورند و بازتاب عملي آن را در بر پايي مجالس دعا و جشن مي جويند ولي با الفباي مبارزه و جهاد و باطل ستيزي نا آشنايند در طول زندگي خود كوچكترين صحنه برخورد با دشمنان دين تجربه نكرده اند و حتي از تصور آن نيز بر خود مي لرزند چگونه مي خواهند به صف مجاهدان در قيام توفنده و جهاني مهدي (ع ) درآيند.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی